نودساتیریان: سخنی چند درباره‌ی واژه‌سازی و واژه‌گزینی اندر زبانِ پارسی § ۳. دژآگاهی از زبانهای آریایی (هندوایرانی)

بزرگمهرِ لقمان

نمونه‌‌ای از فرهنگِ ریشه‌شناختیِ اخترشناسی ـ اخترفیزیکِ  محمد حیدری ملایری:

discover 

  پدواریدن، کشف کردن   

… Padvâridan “to uncover,” infinitive from padvâr, from prefix pad- “against, contrary, opposite to,” variants pat-, pâd-, → anti-, + vâr- “to cover;” cf. Av. vār- “to cover;” Mid.Pers. (with prefix *uz-uzvâr- “to interprete, uncover, grasp,” Pers. hozvâr() “interpretation;” Khotanese (+ *ui-gvir- “to be revealed;” Choresmian (+ *apa-bw’rg- “to uncover;” Pers. barg “cover, clothes;” šalvâr “trousers” (Cheung, 2007).

درباره‌ی ور. ریشه‌ی ور (Hṷar) به دو چمِ «نهفتن، پوشیدن» و «بازداشتن، بستن» آید. برخی این دو را از دو ریشه گیرند، ولی چونان که مایرهوفه برنموده است نیازی بدین کار نیست. اگر به زبانهای آریایی درنگریم بینیم که این واژه بس گسترده به کار آمده است و دهها برگِ یک واژه‌نامه باید تا همه‌ی نمونه‌ها به دست دادن.

به هر روی، آیا چون ور به چمِ to cover است، خود به خود به وار به چمِ cover رسیم؟! دانیم که هندی و ایرانی، هر دو، از آن ریشه به واژه‌ای برایِ «پشم» و نیز «پوشش» رسیده‌اند:

سنسکریت -ū́rṇā؛ اوستایی -varǝnā ’پشم؛ پوشش (پارسیگ varr ’پشم؛ پوشاک؛ بالاپوشِ شاهی، خوارزمی -vān، شُغنی wůn، safēd-wůn ’سپیدپوش، روشانی wāwn پشم، ختنی bira ’پوشاک، سغدی wrnh ’پشم، ارمنی vaṙ ’بالاپوش، بالاپوشِ شاهی، vermak ’پوشش).

این نیز بیفزایم که هزوارشِ ورّ LBWŠY’A است.

درباره‌ی وار. در هندی و پارسی، اگر به هر نمونه‌ بنگریم، همه جای آن از چمِ «بازداشتن، بستن» آید. چونان: دیوار و پروار.

در فرهنگِ ریشه‌شناختیِ … آمده است که –وار از چمِ «پوشیدن» آید: هزواردن/ اُزواردن. چگونه پیشوندِ اُز پیش از ریشه‌ی ور «نهفتن» آید و چمش را چنین «گزاردن، آشکار کردن، اندریافتن» بکند؟! برایِ این که از ور به چمِ «گزاردن، آشکار کردن» برسیم پیشوندِ وی نیاز است نه پیشوندِ اُز. به ختنی نیز داریم: -gvar ’باز کردن‘ از -vi-var*. به هند نیز -vi-vara یابیم به چمِ «جایِ گشوده، سوراخ». پس، آن هزوارش/ اُزوارش از کجا آید؟ بینیم که فرهنگِ ریشه‌شناختیِ … به چونگ (Cheung) بازبرد دهد که او از ریشه‌ی ور «نهفتن و بستن» گرفته است. او نیز از گیلن (Ghilain) گرفته و گیلن نیز از پولوتسکی. لیک، چونان که رهام اشه برنموده است، دانیم و در آن نیز بی‌گمانیم، این واژه از ریشه‌ی ور (ṷar)  به چمِ «گزیدن» آید. در هندی نیز به ور پیشوندِ اُد (همتای اُز) افزایند تا به آن ریشه چمی نیرومندتر دهند. در آسیِ دیگوری و ایرونی داریم: ævzarun (از اُز + ور «گزیدن») هم به چمِ گزیدن و هم اندریافتن و روشن کردن.

درباره‌ی پدوار-. نخست درنگریم که اگر به ریشه‌ی ور «پوشیدن؛ بستن» پیشوندِ پد (pati) بیفزاییم آیا به چمِ آشکار کردن و اندریافتن رسیم؟ همان‌گونه که پیش‌تر افتاد، برایِ این چم پیشوندِ وی باید.

اگر به هندی درنگریم بینیم که آن پیشوندِ پد به کار نیاید، چه ازش چمِ «بازداشتن» زاید:

prati-vṛi ’بازداشتن؛ نپذیرفتن،

-prativāra ’بازداشت، بازداری.

به اوستا نیز paiti-var کم‌وبیش به همین چم است. نک. مهریشت، ۲۷:

yō daiŋ́hə̄uš rąxṣ̌iiąiϑiiā̊ paiti xvarənā̊ vāraiieiti. (Barth. ‘ … der die Herrlichkeiten des Landes vernichtet’)

بینیم که بارتلمه paiti-var به چمِ «تباه کردن» آورد.

باز در اوستا به paiti-var برخوریم که بیشتر به چمِ «پوشاندن، نهفتن» است. فروردین‌یشت، ۱۱:

vīδāraēm zaraϑuštra azəm barəϑriṣ̌va puϑrə̄ paiti.vərətə̄ apara.iriϑiṇtō (Malendra: ‘I, oh Zaraθuštra, maintain the sons conceived in the mother so that they not die’)

باز یسن، هاد ۲۳، ۱:

yā̊ barəϑriṣ̌va puϑre vīδāraiiən paiti.vərəte apara.iriϑəṇtō (Mills: ‘… which hold the children in the wombs safely enclosed apart so that they do not miscarry’)

زندِ این سخن:

kē-šān andar burdār pus vinārd abar nihuft abē-vidurd [kū: zīndag].

بینیم که اوستایی paiti-var به زند ابر نهفتن گردانده شود.

پس در هند و ایران این واژه‌ی «پتی ور» نیک می‌شناختند، و هیچ جا سخن از «کشف کردن» نبود. بدیِ سر زدن به واژه‌نامه‌ها این است که چون چونگ آن paiti-var نیاورده گمان برند که در هند و ایران این نمی‌شناختند و خود نخست به کارش برند به چمی که خود خواهند.

اگر دیسِ واژه نیز بنگریم از ایرانیِ کهن pati + ṷar به پدوار نرسیم که به «پیوار» رسیم. به هر روی، اگر «پیواردن» هم به ما رسیده بود به چمِ «بازداشتن، پوشاندن، نهان کردن» بود و نه چیزِ دیگر.

کنون که دیدیم paiti-var به پارسیگ ابر نهفتن گردانده شود، پس، واژه‌ای رویارویِ آن به همتاییِ «کشف کردن» چیست؟

nihumb-/ nihum-: nihuft ‘نهنبیدن، نهفتن (نهان کردن، پوشیدن)’ < *ni-θunba-, abar nihumb- ‘برنهنبیدن، برنهفتن (نهان کردن، پوشیده داشتن).

āhum-/ āhumb-: āhuft ‘آهفتن (پرده برداشتن از، پیدا کردن، آشکار کردن، نشان دادن)’ < *abi-θunba-.

بینیم که «آهفتن» درست به چمِ «کشف و فاش کردن» است.

نمونه‌ها:

دینکردِ سوم، م ۲۲۰:

ō bērōn āhuftan nimūdan

به بیرون آهفتن نمودن،

دینکردِ هفتم، م ۵۹۸:

āhuft ud hamuxt

آهفت و آموخت،

دینکردِ هفتم، م ۶۴۵:

āhuftan ī zardušt andar purnēkīh ud bizeškīh ud cihršnāsīh ud abārīg pēšag kirrōgīh …

آهفتنِ زردشت نیکیِ بسیار و بزشکی و چهرشناسی(فیزیک) و دیگر پیشه‌های کِرّوگی(صنعه، تکنیک).

 

پس، چونان که افتاد، از ایرانیِ کهن pati + ṷar به پدواردن نرسیم که به «پیواردن» رسیم، آن هم به چمِ «بازداشتن، پوشاندن، نهان کردن». همتای «کشف کردن» هم به پارسی واژه‌ی «آهفتن» است و نیازی به واژه‌های نودساتیری نیست؛ هر چند، گاهی دوستیِ ما به زبانِ خویش بر آنمان دارد که هر واژه‌ی نودساتیری بر واژه‌ی بیگانه بهتر بدانیم.

***

در بخشِ پسین به پشت یافتن نودساتیریان از واژه‌نامه‌های ریشه‌شناختی خواهیم پرداخت.