پرهیز و پیرایهی جانْ دانش است و از دانش میزیبد … دانش با چیزهای نزدیک و آشکار و شناختنی سروکار دارد، ولی گروش[=ایمان] به هر چیزی که دور و نادیدنی بُوَد پردازد و بهدرستی شناختپذیر نَبُوَد. گروش بهگمان است و دانش بیگمان. ایدون، گمان جدایی به بار نشاند و بیگمانی همداستانی آورد. پس دانش بهتر از گروش بُوَد و آن گزیدن برتر از این. چه هنگامی که از گروندگان با ارجگزاری به گروششان بازپرسند به پدافندی برون از دانش برخیزند و گویند: بدانچه کنون گرویم سپس بدانیم.
«کنون به آینه بینیم رازگونه، سپس رویدرروی».
زینرو، چون دانش بهره از نیرو و نیکیِ گیتی، و آسانیِ جانها و شادیِ روانها را به بار نشاند، پس ما بیش از پیش آن گروشی را ستاییم که اندر آن هر یک از اینها یافت شود و [اگر] زِ هر یک از این چیزها بیبهره بودی یا یاوههایی گفتی که وارونهی این بودی، [آنگاه] آن را نکوهیم و پس زنیم، و سنجشگرانه با آن برخورد کنیم.
این نوشته را به همراهِ پانوشتهای سنجشگرانه از «اینجا» بارگیرید.