درباره‌ی پاولِ پارسی و کارهای برجای مانده از اوی (از سرسخنِ «گویاییِ ارستو»)

آن چه در پی آید، سرسخنِ نِبیگِ(کتابِ) «پاولِ پارسی: گویاییِ ارستو» نوشته‌ی رهامِ اشه به انگلیسی است که بزرگمهرِ لقمان آن را به پارسیِ ناب گزارده است.

به سالِ ۱۸۵۲[۱]، اِرنست رِنان، اوشَسْتَرشناسِ(مستشرقِ) فرانسیگ، اندر نامه‌ای به رِنو، چاپ‌شده در ژورنالِ آزیاتیک، گزارشی از پاره‌ای دست‌نوشتهای سوریگ(سریانی) داد که پارسال به گنج‌خانه‌ی(موزه‌ی) بریتانیا دیده بود؛ یکی از این دست‌نوشتها گزیده‌ای از گویاییِ(منطقِ) ارستو نوشته‌ی پاولِ پارسی برایِ شاه خسرو انوشیروان بود،

«پیش از بررسیهای فراگیر، زِ بلندایی چشمگیر»[۲].

هرچند نادرستیها‌یی اندر خوانشِ‌ِ رنان هست ـ ویلیام کیورتُن وی را به پیروی از گوشزدِ چامه‌گویِ(شاعرِ) رومی، هوراس، اندرز داده که به نویسندگان گفته بود تا نهم سال (nonumque prematur in annum) از چاپِ نخستین پیش‌نویسِ کارِ خود دست بدارند[۳] ـ رنان نخستین کس بود که نام و یاد این فرزانه‌ی(فیلسوفِ) سده‌ی ششم را زِ نو زنده کرد.[۴]

پاول که اندر دربارِ شاهِ ایرانشهر، خسرو انوشیروان، بالید، بر پایه‌ی انجامِ گزارشِ سوریگِ گویایی‌‌اش، از ریشهرِ پارس بود. یاقوتِ حَمَوی (سده‌ی سیزدهم)، اندر فرهنگِ گیتی‌شناسی‌اش، این آگاهیها را زِ گفتِ حمزه آورَد:

«ریشهر … کوته‌شده‌ی ریو ـ اردشیر بوَد که بخشی از استانِ اَرّگان است. به روزگارِ پارسیان، [نیم]گشته‌دبیران اندر آنجا نشیمن داشتند. ایشان به [نیم]گشته‌دبیره می‌نبشتند. این دبیره برایِ نبشتنِ نِبیگهای بزشکی و اخترشناسی و فرزانگی به کار می‌رفت. کنون هیچ‌کس اندر پارسی یا عربی بدین دبیره نبشتن نتواند».[۵]

نامِ پاول اندر رویدادنامه‌ی سْیرْت به عربی (سده‌ی نهم) نوشته‌ی یک نستوریِ گمنام و رویدادنامه‌ی کلیسایی به سوریگ (سده‌ی سیزدهم) از بَر هبرایوس (ابن عِبری)، رویدادنویسِ یعقوبی، یاد شده است. هر دو رویدادنامه نوشته‌اند که پاول در آغاز ترسا بود، کشیشی اندر کلیسای اوشَسْتَر(شرق) و استادی چیره اندر آموزه‌های دینی و فرزانگی، که سرانجام به دینِ مَزدیسنی گروید.

رویدادنامه‌ی سیرت گزارشی کم‌وبیش ساختگی ‌دهد[۶]:

«وی (شاه خسرو) دانشومندی اندر فرزانگی(فلسفه) بود، و چونان‌که گفته شده است، از [استادش] مار بَر سَوما، سپاسگِ(اسقفِ) کَردو، بیاموخته بود، بدان گاه که پشت‌وپناه او اندر این جایگاه بود، و نیز از پاول، فرزانه‌ی پارسی، آنکو از دینِ ترسایی روی گرداند زانکه نتوانسته بود به سَرسپاسگیِ(مَطرانیِ) پارس دست ‌یازد.

وی (شاه) به ترسایان گرایش داشت، و کیشِ ایشان را بر دیگر کیشها برتری می‌داد. لیک، چو آشتیِ میانِ وی و روم رخت بربست و مار آبا از رفتن با وی به سرزمینِ رومیان درنگید، پس روی از او بگردانید و [به ترسایان] کین نمود. هرچند ترسایانی اندر بندگی‌اش بودند، همان‌گونه که پیش از این بندگیِ پدرش (قباد) را کرده بودند.

خسرو [پس از این] به کیشِ مانی گروید، آنکو خستو به دو خدایِ کهن، یکی خوب و دیگری بد، بود، و کیشِ زردشت را برچید».

ناراستیهایی چند که رویدادنویس آورده است درستیِ همه‌ی این گزارش را زیر پرسش ‌بَرَد. نگاهی به ده اندرزِ خسروِ قبادان به انجمنِ ایران (آریاییان) دربار‌ه‌ی تواناییِ دینِ هرمزد برایِ نمایاندنِ بی‌پایگیِ این گزارش بسنده بوَد.[۷] هرچند که این گزارش درباره‌ی خسرو و دینِ وی دژآگاهانه یا نادرست است، با همه‌ی این، چنان‌که اندر این رویدادنامه‌ دیده می‌شود، رویدادنویس پاره‌ای آگاهیهای درست درباره‌ی گروهگانِ(اجتماعِ) خود می‌دهد. رویدادنامه‌ی بَر هبرایوس نیز با این بخش هم‌سخن است[۸]:

ܒܗܢܐ ܙܒܢܐ ܡܬܝ̣ܕܥ ܗܘܐ ܒܝ̈ܘܠܦܢܐ ܥ̈ܕܬܢܝܐ ܘܦܝܠܠܘܣܘܦܝܐ ܕܒܪ̈ܝ̣ܐ ܦܘܠܘܣ ܦܪܣܝܐ. ܘܐܝ̣ܬ ܠܗ ܡܥ̇ܠܬܐ ܬܡܝ̣ܗܬܐ ܒܡܠܝ̣ܠܘܬܐ. ܗܢܐ ܡܣܲܟܐ ܗܘܐ ܕܢܗܘ̣ܐ ܡܝܛܪܘܦܘܠܝܛܐ ܠܦܪܣ. ܘܟܕ ܠܐ ܫܠܡ ܠܗ ܥܡܐ: ܐܬܚܲܠܛ̣ ܒܡܓܘܫ̈ܐ ܘܗ̣ܘܐ ܡܢܗܘܢ܀

«بدین هنگام، پاولِ پارسی نه‌تنها اندر آموزشهای کلیسایی ورزیده شد که اندر فرزانگیِ آن‌ بیگانگان [با کلیسا] هم. او پیشگفتاری ستودنی بر گویایی دارد. وی اندر آرزویِ سَرسپاسَگیِ پارس بود، و هنگامی که مردمان او را [برایِ این جایگاه] نپذیرفتند، به مُغان (= مزدیسنان) پیوست و یکی از ایشان گشت».

میان این دو گزارش ناسازگاری‌ نبوَد، لیک بَر هبرایوس از گفتارِ پاول اندر گویایی نیز سخن ‌‌گوید. وانگهی، او خسرو را پیروِ مانی به شمار نمی‌آورد.[۹] چنین ‌نماید که گزارشِ او بر پایه‌ی سرچشمه‌ای دیگر است.

هر دو گزارش بر این هم‌داستان‌اند که پاولِ پارسی سرانجام به دینِ مزدیسنی گروید. گوتاس گوید:

«میانِ پژوهشگران گرایشی دنباله‌دار به گمانمندی در راستیِ این گزارش (به مزدیسنی گرویدنِ پاول) بوده است: از رایت تا بروکلمن و پینس، لیک تا کنون هیچ چِم‌آوری‌ای(استدلالی) در پشتیبانی از این گمانمندی درانداخته نشده است».[۱۰]

تِکسیدور گوید که گمان‌انگیز ‌نماید، چه چنین چیزی درباره‌ی بَردَیْسان هم گفته شده است ـ آرزومندِ جایگاهِ [سَر]سپاسگی بود، لیک چو از ترسایان دلسرد و رانده شد به کیشِ والنتینوس گروید.[۱۱] سپس، بی‌ هیچ چِم‌آوری، چنین به پایان بَرَد که پاول ترسا بماند!

باری، شگفت است که رویدادنویسانِ ترسا، چه نستوری و چه یعقوبی، فرزانه و یزدان‌شناسِ «ترسا»ی برجسته‌ای را چونان «ازدین‌برگشته»‌ای ‌انگارند، آن‌هم هنگامی که یکسره می‌پسندند برخی از نامداران را ترسا بشناسانند ـ همچون بزرگمهر، وزیرِ خردمندِ خسرو انوشیروان. این سخن که بردیسان [یا پاول]، پس از آروینی(تجربه‌ای) نومیدکننده ـ بازماندن از سرسپاسگی ـ زِ کلیسای ترسایان[۱۲] چشم پوشید بهانه‌ای است که از یک ترسا پذیرفتنی بوَد و پذیرش یا نپذیرشِ این آهنگِ ما نبوَد که آن این بوده را که پاول سرانجام به مزدیسنی گروید دگرگون نمی‌کند.

 

اندر یک نوشته‌ی پادمانیِ یونانی، ما با یک پاولِ پارسی‌ روبه‌روییم که از یک همسگالیِ(مناظره‌ی) سه‌ روزه با یکی از پیروانِ مانی، فوتینوس، پیروزمند برمی‌آید، و نیز با یک پاولِ پارسی‌ که به استادی اندر فرهنگستانِ نصیبین روزگار می‌گذرانَد.

درست پس از فرمانِ شاهانه‌ی یوستی‌نوسِ یکم و یوستی‌نیانوسِ یکم برابرِ کژدینان و بَغان‌پرستان(مشرکان)، جُهودان و سامریان، به ‌سالِ ۵۲۷ ترسایی، اندر کُنستانتینوپولیس(قسطنطنیه)، پیروِ این فرمان، همسگالی میانِ رهبرِ پیروانِ مانی، که زندانی بود و فوتینوس (Φωτεινός) نام داشت، و «پاولِ پارسیِ ترسا» (Παύλου τοῦ Πέρσου τοῦ Χριστιανοῦ) برگزار شد. همسگالی را تئدوروس، فرماندارِ شهر، ‌گرداند، و این اندر سه نشست بود.[۱۳]

«همسگالیِ نخست درباره‌ی آفرینشِ روانها بود و پاولِ پارسی اندر چم‌آوریهایش شناختِ ژرفِ خویش از فرزانگیِ کهنِ یونانی را نمایاند».[۱۴]

پس از چند سال، یک دهه یا کم‌وبیش تا ۵۵۱، اونیلوس (Ἰουνίλος)، دادورِ کوشکِ سپندِ(مقدس) کُنستانتینوپولیس، به یک دانش‌آموخته‌ی‌ فرهنگستانِ نصیبین برخورد: پاول‌نام، پارسی‌تبار. از وی شیوه‌نامه‌ای درآمدوار اندر گزارندگی(هرمنوتیک) (یا، درخورتر، درآمدی بر بررسیِ تورات و انجیل) بستاند که دستورهایی گفتاره‌وار برایِ دانشجویانش بود تا به ایشان از همان آغاز چگونگیِ اندریافتِ سرراستِ خوانشهای توراتی ـ انجیلی و آنگاه گزارشِ ژرف‌تر اینها را بشناسانَد. شیوه‌نامه باید به زبانِ یونانی بوده باشد ـ لیک بُنِ دست‌نوشت از میان رفته است. هنگامی که پریماسیوس، سپاسگِ هَدرومِتوم، دلبسته‌ی این نوشته‌ی آموزشیِ پاول بشد، اونیلوس این را به لاتین بگرداند، لیک بر خویشتن روا داشت که آن را به ساختارِ پرسش ـ پاسخ درآورد. نبیگِ لاتین Instituta Regularia Divinae Legis[15] نام دارد. اندر آن شیوه‌نامه‌‌‌ی درآمدوار، ساخت‌بندیِ گویاییِ ارستویی برایِ داده‌های انجیلی به کار گرفته می‌شود.

«ابزارِ (Organon) ارستو و درآمدِ (quinque voces) پورفوریوس را چونان سرچشمه‌‌ای دانند از آنچه پیشگذارده‌ها(مقدمات) وام ستانند، بهرِ روش. هر کنشوری‌ با این بُنشتها(اصول) شناخته شود. این کالبدی بوَد که شیوه‌نامه‌ی پاول اندر درآمدِ انجیلیْ ساخت‌بندیِ گویاییگ آن را داده است، سرشتی روشمندانه و گیرایی‌ای‌ بی‌مانند».[۱۶]

این سه تن: سگالشگری اندر کنستانتینوپولیس، آموزگاری (شاید، ܡܩܪܝܢܐ ’آموزگارِ خوانش‘) اندر فرهنگستانِ نصیبین، و فرزانه‌ا‌ی کوشا اندر دربارِ خسرو، هر سه ترسا بودند و استاد در گویاییِ ارستو. آن پاولی که با فوتینوس اندر کنستانتینوپولیس به سالِ ۵۲۷ سگالید شاید همان پاولی باشد که آموزگار اندر فرهنگستانِ نصیبین پیرامونِ سالهای ۵۴۰ تا ۵۶۰ بود. وانگهی، گر وی با آن پاولِ پارسی، نویسنده‌ی گویاییِ پیشکش‌شده به خسرو[۱۷] که سپس‌تر به دینِ بِهی گروید، یکی باشد، نمی‌توانسته با برتری‌بخشیهای پس از گروش برانگیخته گردد.[۱۸]
نمونه‌ای اندر نوشته‌های پارسیگ(پهلوی) بوَد: رهنوردی «مینوی» و «مادی» که به جست‌وجویِ راستی رهنمون می‌شود. مینو خرد یا خردِ مینوی (mēnōg xrad) رهروی را ‌‌شناسانَد که به جست‌وجوی خرد، کشورها و بومهای گوناگون جهان را در‌نوردد، دینها و باورهای بسیاری را ‌پژوهد، و سرانجام دین و آیینِ یزدان را ‌یابد، که راستی و سامان بوَد.[۱۹] همین درون‌مایه را اندر نبیگِ مردانفرخ (سده‌ی نهم) هم یابیم که درباره‌ی خویش چنین گفت:

«اندر جهان همه‌ی کیشها و باورهای کیشداران را نگریدم… همچنین، برایِ پژوهش، کشورهای بیگانه را درنوردیدم. اندر بومِ هندوستان، کیشهای دگرسانِ بسیار [دیدم]. چون [پیروی از] دین را برپایه‌ی بَرماند(توارث) دوست نداشتم، آن را خواستم که به گواهیِ خرد استوارتر و پذیرفتنی‌تر باشد، نیز با کیشهای دگرسانِ بسیار همراه شدم، تا هنگامی که از نیکیِ یزدان و زور و فَرّ و نیروی دینِ بِه از ژرفای تاریکی و گمانِ‌ ناگشودنی رَستم».[۲۰]

آیا زندگیِ پاولِ پارسی همخواند با چنین نمونه‌ای است؟ ما پژواکی اندر پیشگفتارِ نبیگِ گویایی‌‌اش یافته‌ایم از آن کس که ‌جوید:

«آن گروشی را که اندر آن هر یک از اینها (نیرو و نیکیِ گیتی، و آسانیِ جانها و شادیِ روانها) یافت شود».

 

گردانشِ سوریگِ این گفتارِ پاول (گفتار اندر گویاییِ ارستو) برجای مانده است. رنان می‌پنداشت که خودِ پاول آن را به سوریگ نوشته بوده است.[۲۱] پاول همچنین روشنایی‌نامه‌ای بر اندر پیرامونِ گزارشِ (Περὶ Ἑρμηνείας) ارستو نوشت. در آغازِ گردانشِ سوریگ این روشنایی‌نامه گفته شده که سه‌ویرا سه‌بُخت آن را از زبانِ پارسیگ گردانده است. این پاسخی به سخنِ رنان است. با همه‌ی این، کنون نیز تِکسیدور گوید:

«هرچه ‌اندیشم اندرنیابم که چرا این کار را نخست به پارسیـ[ـگ] نوشته بود، و سپس سه‌ویرا سه‌بُخت آن را به سوریگ گرداند»![۲۲]

اگر ایدون به کارِ تکسیدور درباره‌ی پاول بنگریم، و آشناییِ بسیار نیم‌بندِ وی با زبانِ سوریگ[۲۳] و دُژآگاهیِ بی‌چون‌وچرایش از زبانِ پارسیگ را نیز درنگریم، آنگاه دانیم که چرا وی هرچه ‌اندیشد اندرنیابد![۲۴] به هر روی، یادآوریِ لغزشهای کسان که برایِ پژوهیدن در کارهای پاول پشتکار ورزیده‌اند کاری ارزشمند نتواند بود، لیک باید دانست که میدانِ راستین کارهای پاول اندر سگالشهای(جدلهای) دربارِ خسرو بود. برایِ روشن شدنِ آنچه افکندیم از نوشته‌ای دیگر یاری جوییم؛ نوشته‌ای که درست به گاهِ خسرو انوشیروان، به زبانِ پارسیگ، از گزندِ روزگار، برجای مانده است.

اندر پیشگفتارِ آیین‌‌نامه (ēvēnnāmag) گفته شده است که چندین نبیگِ‌(کتابِ)‌ هندی و یونانی را گردانده‌اند و با بُنشان (نبیگِ مادر) اندر گنج‌خانه‌ی شاهی نهاده‌اند. همچنین آمده است:

«ایشان [نبیگها] را اندر [گنج‌خانه‌ی شاهی] آماده کردند [و] برای[ِ بازدیدِ] چِم‌خواستاران (= آموزگاران و دانشمندان) همچنین آگاهی[‌خواهان] (= دانشجویان) به نمایش گذاشتند. هوشمندان نبیگها را [زِ] نو آراستند. آنچه از بیرونِ کشور آوردند، پس بنگریدند و بپژوهیدند. ازبهرِ نگونی و بیگانه‌نامی،‌ نه فراز نهادندشان نه کم‌ پذیرفتندشان. بود که، ازبهرِ بالندگیِ دانایی، بیشتر نیز ستاییدندشان. نیز نبیگها به [همان] نامهای بیگانه نهادند [و] گزندی نرساندند. یک نبیگ و بن‌نوشته که همه‌ی آگاهی‌ و دانشِ اندر نبیگها و بن‌نوشته‌ها را یکسره دربرداشته باشد پیدا نکردند، لیک [آگاهی و دانش را]، جدا جدا، زِ بُن‌نبیگها و ‌نوشته‌های خویش جوییدند. و «هَنگِردی» خوانند نبیگی را که اندر گنج‌خانه‌ی شاهی درباره‌ی همه‌ی سخنها بُوَد.»[۲۵]

خویشکاریِ(وظیفه‌ی) گنج‌خانه‌ی شاهی تنها گردآوریِ نوشته‌های بزشکی و اخترشناسی و گویایی و دیگر دانشها و پیشه‌های یافت‌شده اندر هند و روم و دیگر سرزمینها نبود، که گردآوریِ نبیگی بود که دربردارنده‌ی چکیده‌ای از هر دانش و پیشه‌ای باشد – گونه‌ای از دانشنامه که آن را هَنگِردی می‌خواندند. ایشان را رای بر آن نبود که تنها چکیده‌ای از اُرگانون بدهند، که هم‌زمان گزیده‌ای از گویاییِ هندی، تَرْکَ[۲۶]، را نیز فراهمیدند. باید درنگریست که ایشان چندین نبیگِ سنسکریت و یونانی به پارسیگ گرداندند یا چکیده‌ای از آنها را به دست دادند، و از سویِ دیگر، بُنِ هر نوشته را نیز اندر نبیگخانه بداشتند.

از هَنگِردی نوشته‌ای درباره‌ی بزشکیِ ایرانی برجای مانده است.[۲۷] از پریسکیان لیدیایی، آنکو پس از بستنِ فرهنگستانِ آتن به سالِ ۵۲۹ به ایرانشهر آمد، نبیگی اندر ده فرگرد به گونه‌ی پرسشها[ی شاه خسرو] و پاسخهای پریسکیان برجای مانده است. نبیگِ وی، Solutionum ad Chosroem، را می‌توان چونان گفتاری کوتاه بر فرزانگیِ «نوپلاتونی» دانست که اندر دانشنامه‌‌ی دانشها گنجانده‌اند.[۲۸]

در پرتوِ این برنامه است که نوشته‌های پاولِ پارسی را ‌توان اندریافت. وی را خسرو انوشیروان چونان استادِ برجسته‌ی فرزانگیِ یونانی برگزیده بود. وانگهی، گر وی اندر زبانِ یونانی ورزیده نبود ـ چنان‌که برخی ‌اندیشند ـ انگیزه‌ای برایِ گماردنِ وی بدین کار دشوار نبود.

 

سه گفتار اندر گویاییِ ارستو از پاولِ پارسی برجای مانده‌اند؛ آنها سرراست به بُنِ پارسیگشان به ما نرسیده‌اند، لیک دوتای آنها به سوریگ و آن یکی نیز به عربی برجای بوَند که به دنباله بدین سه پردازیم.

گفتار‌ اندر گویاییِ ارستو

یگانه‌ دست‌نوشتِ سوریگِ این گفتار اندر نبیگخانه‌ی بریتانیا[۲۹] بوَد. نخست‌بار لاند آن را پیراست و به لاتین گرداند.[۳۰] از آن زمان تا به امروز، بخشهایی از این گفتار به فرانسیگ نیز گردانده‌ شده‌اند.[۳۱] 

روشنایی‌نامه‌ای بر اندر پیرامونِ گزارشِ ارستو

ا. ون هوناکِر (۱۹۰۰) گوید:

«چندی پیش، پاول بجان دست‌نوشتی از گفتارهای گوناگون اندر گویایی فرادستمان نهاد».[۳۲]

این دست‌نوشت به دبیره‌ی «نستوری» بوده و چهارمین گفتارِ آن چنین شناسانده شده است:

«گزارشنامه‌ای بر نبیگِ Περὶ Ἑρμηνείας (اندر پیرامونِ گزارش)، نوشته‌ی پاولِ پارسی و گردانده از پارسی به سوریگ به دستِ سه‌ویرا سه‌بُخت، سپاسگِ قِنَّسْرین».[۳۳]

ما ندانیم چه بر این دست‌نوشت رفته است.

ادی شیر، در یادداشتِ خویش بر دست‌نوشتهای سوریگی که در نبیگخانه‌ی مانِستان(صومعه‌ی) نوتردام دِ سُمانسِ (ܕܝܪܐ ܕܡܪܬܝ ܕܙܥܪ̈ܐ) القوش نگهداری می‌شود، گوید که، به سالِ ۱۸۲۸، به نبیگخانه‌ی مانِستان رَبّان هرمزد (اندر کوهِ بیت ادری) که پر از دست‌نوشتهای سوریگ بود تاختند و بسیاری از این دست‌نوشتها در ترک‌تازیِ فرماندارِ تُرک آمیدیا، موسا پاشا، به تاراج رفته، ربوده شد. دوباره، پس از ۱۴ سال، جانشینِ وی، اسماعیل پاشا، تاراجید و ۱۴۷ دست‌نوشت یا نبیگهای چاپ‌شده‌ی سوریگ، عربی، پارسی و لاتین را ربود. بیشترِ دست‌نوشتهای نبیگخانه از ۱۸۴۲ گرد شده‌اند. همه‌ی آنها را به مانِستان نوتردام دِ سُمانس بردند که به سالِ ۱۸۵۷، در پایِ کوه و یک زمان(ساعت) نیمروز ـ اوشَسْتَر (جنوب ـ شرق) از مانِستان ربّان هرمزد، ساخته بودند. در فهرستِ شیر، شماره‌ی ۵۰ دست‌نوشتی اندر گویاییِ ارستو است که پنجمین نوشته‌ی آن همین گفتارِ پاول اندر دست‌نوشتِ بِجان بوَد.[۳۴] ماکومبِر چنین گوید:

«نبیگخانه‌ی مانِستان نوتردام دِ سُمانس در القوش نیز به انگیزه‌ای دیگر بخش(تقسیم) شده است. آن رونوشتهایی که ارزشمندتر به شمار می‌آمدند برایِ آسیب ندیدن پیرامونِ ۱۹۶۰ به مانِستان سنت جرج، درست بیرونِ شهرِ باستانی نینوا، برده شدند. پنداشته می‌شد که این بخش‌بندی گذرا باشد، لیک از واپسین بازدیدم در آغازِ ۱۹۶۶ [این بخشگری] هنوز برجای بود. ۱۲۱ رونوشت از ۳۳۰ رونوشتِ فهرستِ وُسته را اندر سنت جرج یافتم، همراه با ۵۵ رونوشتِ دیگر که اندر فهرست نبود، هیچ‌یک از آنها ارزشی والا نداشت».[۳۵]

کنون پاره‌ای از دست‌نوشتها اندر مانِستان کلدانی الدوره نزدیکِ بغداد بوَند.[۳۶] اندر میانِ آنهایی که جابه‌جا شده‌اند دست‌نوشتِ ما به شماره‌ی ۱۷۱ یافت شد.[۳۷]

این گزارشنامه‌ی پاول را هِنری هوگونار روش به فرانسیگ پیراسته و گردانده است.[۳۸]

رده‌بندیِ ارستوییِ دانشها

مُشکویه (به عربی: مِسکَوَیه) گفتاری دیگر اندر رده‌بندیِ بهرهای فرزانگیِ ارستو شناسانَد که پاولِ پارسی برایِ شاه خسرو انوشیروان نوشته است. سراسرِ بهرِ دومِ این نبیگِ مُشکویه، پایه‌های نیک‌بختی (ترتیب‌السعادات)، گردانشِ عربیِ گزارشِ نوشته‌های ارستو بوَد که فارابی نیز از آن بهره گرفته بود.[۳۹]

به گفته‌ی گوتاس، این نمونه‌‌ی ترادادیِ(سنتیِ) پیش‌درآمد برسازنده‌ی پاره‌ی نخستِ یک گزارشنامه‌ اندر واژشها‌ (المقولات) بود.[۴۰] در پنج گزارشنامه‌‌ی نوپلاتونی اندر واژشها که به زبانِ یونانی برایِ آشنایی نوآموزان با همه‌‌ی فلسفه‌ی ارستو نوشته شده‌اند، نخست به ده فِتاد(مورد) یا بخش (κεφάλαια) پرداخته‌اند که دومین فتاد این بود: بخش‌بندیِ نوشته‌های ارستو چگونه بوَد؟[۴۱]

در این میان، رده‌بندیِ کارهای ارستو اندر پیش‌درآمدِ واژشها دگرسان زِآنچه بوَد که پاول داده است. امونیوس، نخست، کارهای ارستو را به سه بهر بخش ‌کند: ۱) پاره‌ای(جزوی) (τὰ μερικά sc. συγγράμματα) چونان نامه‌ها، ۲) میانی (τά μέσα) چونان نوشته‌های کارنامه‌ای(تاریخی) و ۳) همگی (τά καθόλου). همگی خود بخش شود به: ۱) یادداشتها (ὑπομνηματικά) [یکدست یا پراکنده] و ۲) هم‌نشینیها (συνταγματικά) که گفت‌وشنودها (ἐξωτερικά: بیرونی) و نوشته‌های تک‌گویانه (ἀκροαματικά: نیوشیدنی) باشد و دربردارنده‌ی ۱) نوشته‌های نگریگ(نظری) (یزدان‌شناسی و انگارش(ریاضی) و چهرشناسی(فیزیک))، ۲) نوشته‌های ورزیگ(عملی) (خدیوی(تدبیرالمدینه) و کدیوری(تدبیرالمنزل) و خیم‌‌شناسی(علم اخلاق)) و ۳) نوشته‌های ابزاری (Organon) بوَد. پاول گفتارش را با بررسی بهرهای نگریگ و ورزیگ فرزانگی می‌آغازد. هرچند که شاید گزارشنامه‌ اندر واژشهای ارستو، نوشته‌ی سرگیوسِ سرکانی (ܣܪܓܝܘܣ ܪܝܫܥܝܢܐ) به سوریگ برایِ تئودورِ مَروزی[۴۲]، یکی از سرچشمه‌های نوشته‌ی پاول بوده باشد. به هر روی، شایسته است که پیش‌درآمدِ پاول را نه پاره‌ای از گزارشنامه‌‌ی وی اندر واژشها که چونان گفتاری جدا درنگریست که برایِ «هَنگِردی» فراهم شده است.

ترتیب‌السعاداتِ (پایه‌های نیک‌بختیِ) مشکویه اندر چند دست‌نوشت برجای بوَد. امامی این دست‌نوشتِ عربی را ویراسته است.[۴۳] پژوهشهایی چند‌ اندر این باره و نیز گردانشهایی از بخشهایی از آن‌ برجای‌ بوَند.[۴۴]

 

پی‌نوشتها

[۱]. سالها و سده‌ها به روزشمارِ ترسایی(مسیحی)اند.

[۲]. «Lettre à M. Reinaud, sur quelques manuscrits syriaques du musée britannique, contenant des traductions d’auteurs grecs profanes et des traités philosophiques», JA, Avril 1852, 293-333, 311-319.

«آگهیِ چاپَخش مرا ندیده که باوریده نخستین آگاهی‌یابنده از این بازمانده‌های پربهای باستان بوده است… وی را یادآور شدم که آنها چهار سالِ پیش چاپ شده‌اند».

W. Cureton, Spicilegium Syriacum, London, 1855, i. نک. نیز “Études sur les résultats de l’exégèse rationaliste”, Lettre du P. de Valroger, Le Correspondant. Recueil périodique, 37, 1856, 732-46.

[۳]. درباره‌ی گردانشِ(ترجمه‌ی) وی از نِبیگ(کتابِ) بَردَیْسان، کیورتُن گوید که رِنان از همان بندِ نخست دچار لغزش شده است. Op. cit. 77

[۴]. نیز نک. یادداشتی که رنان بر پاول نوشته است و گردانشِ لاتینِ وی از نخستین رویه‌های(صفحاتِ) گفتارِ پاول.

De philosophia peripatetica apud Syros, commentationem historicam, Parisiis, 1852: Aristoteles a Syris ad Persas delatus. Paulus Persa, 16-22.

[۵]. «ریشهر: قال حمزه: هو مختصر من ریوأردشیر: وهی ناحیه من کوره أرّجان کان ینزلها فی الفرس کشته دفیران، وهم کتّاب کتابه الجستق، وهی الکتابه التی کان یُکتب بها کتب الطب والنجوم والفلسفه، ولیس بها الیوم أحد یکتب بالفارسیّه ولا بالعربیّه». یاقوت الحموی، معجم البلدان، المجلد الثالث، بیروت، ۱۳۹۷/ ۱۹۷۷، ۱۱۲.

[۶]. Addai Scher (ed.), Histoire nestorienne (Chronique de Séert), 2/1, Patrologia Orientalis, tomus septimus, Paris, 1911, 147.

وکان عالما بالفلسفه فهما بها وقیل انه تعلمها علی مر بر صوما اسقف قردا فی وقت مقامه بها وعلی فولوس الفیلسوف الفارسی الذی کفر بالنصرانیه لما لم تتم له مطرنه فارس. و ما زال یمیل الی النصاری ویفضل مذهبهم علی سائر المذاهب الی ان ابطل الصلح بینه وبین الروم. وتأخر مار ابا عن الخروج معه الی بلد الروم فانه تغیر علیه واظهر بغضه. الا ان النصاری کانوا فی خدمته مثلما کانوا فی خدمه ابیه. واعتقد کسری مذهب مانی فی القول بالاهین قدیمین خیر و شریر، وابطل مذهب زرادشت.

[۷]. Dk iii, 201, M 218 abar dah handarz ī anōšagruvān husrō šāhān šāh ī kavādān ō ērān hanzamanīgān ped dastvarīh ī ohrmazd dēn.

[۸]. Bar Hebraeus, Chronicon ecclesiasticum, tomus iii, Parisiis, 1877, 98. نک. نیز Joseph-Simon Assemani, Bibliotheca Orientalis, tomi tertii, Romae, 1725, Caput X. Paulus Persa: 439.

[۹]. بَر هبرایوس سخن از هنرهای «انوشیروان شاهِ بی‌دین» (ܡ̇ܠܟܐ ܟܦܘܪܐ ܐܢܘܫܪܘܐܢ) رانَد. نک.

F. Nau, «Deux textes de Bar Hébraeus sur Mahomet et le Qorān», JA, 1927, 311-20.

[۱۰]. D. Gutas, “Paul the Persian on the Classification of the Parts of Aristotle’s Philosophy: a milestone between Alexandria and Baġdād”, Der Islam, 60/2, 1983, (231-267), 250 n 43.

[۱۱]. «Barhebraeus a utilisé cette notice [de la Chr. De Séert] pour diffamer la mémoire de Paul, mais il s’agit probablement d’un topique; au VIIIe siècle, Théodore Bar Koni, dans son Livre des scolies, après avoir fait une description sommaire de la vie de Bardesane en le présentant comme un hérétique, ajoute aussi qu’il désirait l’épiscopat et comme il ne lui fut pas donné, il s’éloigna de l’Église et s’affilia à la secte de Valentin». J. Teixidore, Aristote en syriaque. Paul le Perse, logicien du VIe siècle, Paris, 2003, 27.

[۱۲]. به گفته‌ی تکسیدور، بردیسان ترسا بشد؛ شگفتا که وی پادگوییِ(تناقضِ) خویش را هم اندرنیابد:

«Bardesane naquit païen mais se convertit jeune au christianisme». Bardesane d’Edesse, la première philosophie syriaque, Paris, 1992, 7.

[۱۳]. Patrologiae Cursus Completus, J.-P. Migne, (Patrologia Graeca 88) 1860, 529-552: Διάλεκτοι Φωτεινού μανιχαίου και Παύλου χριστιανού (Disputationes Photini Manichæi cum Paulo Christiano):

دفترِ فوتینوسِ پیروِ مانی و پاسخِ پاولِ پارسی (۵۵۷-۵۵۲)؛ چم‌آوریهای کوتاه برابرِ مانی‌گرایان (۵۷۷-۵۶۹)؛ سخنهای ترسایان برابرِ مانی‌گرایان (۵۷۷-۵۶۹). آغاز:

Κελεύσει τῶν δύο δεσποτῶν φλαβίου Ἰουστίνου, καὶ Ἰουστινιανοῦ, τῶν αἰωνίων αὐγούστων, ἐκινήθη ἡ διάλεκτος φωτεινοῦ Μανιχαίου καὶ Παύλου τοῦ Πέρσου τοῦ Χριστιανοῦ, ἐπὶ τοῦ ἐνδοξοτάτου Θεοδώρου τοῦ ἐπαρχου. Διάλεκτος ἐγένετο περὶ Μανιχαϊκῆς τε καὶ Χριστιανικῆς δόξης. ὧν δὴ ὁ μὲν τῆς Μανιχαϊκῆς δόξης προϊστάμενος ἀνήρ τις τῆς θρησκείας ἐκείνης διδάσκαλος, τῆς δὲ Χριστιανικῆς ἕτερος.

[۱۴]. Samuel N.C. Lieu, Manichaeism in the Later Roman Empire and Medieval China: A Historical Survey, Manchester U. P., 1985, 172.

[۱۵]. J.-P. Migne, Patrologiæ Cursus Completus (Patrologiæ Latinæ tomus LXVIII), 1866 : Junilius, De partibus divinæ legis (به‌نادرستی پس از نامِ نخستین‌فرگرد چنین خوانده شد) libri duo, 15-42; Heinrich Kihn, Theodor von Mopsuestia und Junilius Africanus als Exegeten. Nebst einer kritischen Textausgabe von des letzteren Instituta regularia divinae legis, Freiburg im Breisgau, 1880.

اندر این پیشگفتار، گردانشگرِ شیوه‌نامه‌ی پاول رویِ سخنش با پریماسیوس است:

1. Scis ipse, uenerabilis pater Primasi, quia uitae meae et propositi conscius, sicut diuinae legis me studium habere non denego, ita doctorem dicere non praesumo, illud propheticum metuens, «Peccatori autem dixit Deus: `Quare tu enarras iustitias meas et assumis testamentum meum per os tuum?’» Sed dum te inter alios reuerendissimos coepiscopos tuos usque ad Constantinopolim peregrinari prouinciae coegisset utilitas, ex ciuilitatis affectu in notitiam colloquiumque peruenimus. Tu autem more illo tuo nihil ante quaesisti quam si quis esset qui inter Graecos diuinorum librorum studio intellegentiaque flagraret. Ad haec ego respondi uidisse me quendam Paulum nomine, Persam genere, qui Syrorum schola in Nisibi urbe est edoctus, ubi diuina lex per magistros publicos, sicut apud nos in mundanis studiis grammatica et rhetorica, ordine ac regulariter traditur. 2. Tunc diu quaesitus si quid ex eius dictis haberem, dixi quod legissem regulas quasdam quibus ille discipulorum animos, diuinarum scripturarum superficie instructos, priusquam expositionis profunda patefaceret, solebat imbuere, ut ipsarum interim causarum quae in diuina lege uersantur intentionem ordinemque cognoscerent, ne sparsim et turbulente, sed regulariter singula docerentur. Haec tu, pater, nescio qua ratione omnibus Christianis erudiri uolentibus necessaria iudicasti, excusantemque me diu usque ad editionis impudentiam compulisti, unde in duos breuissimos libellos regularia haec instituta collegi, addens ipsius dictionis, quantum potui, utilem formam, ut uelut magistro interrogante et respondentibus discipulis breuiter singula et perlucide dicerentur; et ne aliqua confusio per antiquariorum, ut assolet, neglegentiam proueniret, magistro [Delta] Graecam litteram, discipulis [Mu] praeposui, ut ex peregrinis characteribus, et quibus Latina scriptura non utitur, error omnis penitus auferatur.

[۱۶]. A. Vööbus, History of the School of Nisibis, Louvain, 1965, 183-84.

[۱۷]. نک. G. Mercati, “Per la vita e gli scritti di «Paolo il Persiano». Appunti da una disputa di religione sotto Giustino e Giustiniano”, Note di Letteratura Biblica e Cristiana Antica, Roma, 1901, 180-206.

[۱۸]. «مغان گویند: ما نه کسی را به دینمان وا‌داریم و نه کسی را به پذیرشِ آن ‌برانگیزیم… لیک دیگران را از گرویدن به دین[ِ خویش] بازنداریم… ما برایِ دین نجنگیم» (عبدالجبّار، تثبیت دلائل النبوّه، ۱: ۱۸۵). نک.

G. Monnot, Penseurs musulmans et religions iraniennes (͑Abd al-Jabbār et ses devanciers), Paris, 1974, 289.

[۱۹]. MX 1.41.

[۲۰]. ŠGV 10.38-49.

[۲۱]. «L’usage de la langue syriaque, toutefois, ne doit pas nous étonner … le syriaque était presque une langue savante dans l’empire des Sassanides». 311

[۲۲]. «Je comprends mal pourquoi cet ouvrage aurait été écrit, comme le dit Kh. Georr, d’abord en persan puis traduit en syriaque par Sévère de Sébokt». 2003, 27.

[۲۳]. گردانشِ وی بر پایه‌ی گردانشِ لاتینِ لاند است.

[۲۴]. هرچند که یک دانشمندِ پژوهنده بی‌‌گمان بود که پیشگفتارِ پاول بر گویایی در آغاز به پارسیگ بوده است:

Anton Baumstark, Geschichte der syrischen Literatur, mit Ausschluss der christlich-palästinensischen Texte, Bonn, 1922, 246.

[۲۵]. Dk iv, M 428-29 andar-šān virāyišn abāg ō cim-xvāstārān ī ham āgāhīh ōh nimūd. nibēg-išān ī vīrumandān nōg ārāst. ē cē az bē-kišvar āvurd ā nigerīd ud ā vizust, frāz nē hišt, nigūnīh ud bēgānag-nāmīh rāy nē kam pedīrift. ud būd ka vaxšišn ī dānāgīh rāy vēš-iz stāyīd pez nām ī bē-kišvarīg nibēgīhā nihād, nē vizūd. ēk-išān nibēg ud mādayān ped bavandakkarīh ī harv āgāhīh ud dānišn ī andar nibēgīhā ud mādayānīhā pēdāg nē kird, bē-šān jud jud az bun nibēg ud mādayān ī xvēš xvāst. ud hangirdīg xvānend nibēg-ē ī ped ganz ī šāhagān abar hamāg soxan.

[۲۶]. Dk iv, M 428 nibēg-išān ī tark xvānend …

[۲۷]. Dk iii. 157, M 157-170: hangirdīg-ē ped nihang vāzag.

[۲۸]. G. Reimer, Prisciani Lydi quae extant : metaphrasis in Theophrastum et solutionum ad Chosroem liber, Berolini, 1886.  نک. نیز P. Huby & C. Steel, Priscian: On Theophrastus on Sense-Perception with ‘Simplicius’: On Aristotle On the Soul 2.5-12, London, 1997.

[۲۹]. Add. 14660 (Brit. Lib.), 55v-67v. نک. W. Wright, Catalogue of the Syriac Manuscripts in the British Museum,1872, DCCCCLXXXVIII: 1160-62.

دست‌نوشت در بر‌ دارد: ۱. گزارشنامه‌ی پروبا از Περὶ Ἑρμηνείας (اندر پیرامونِ گزارشِ) ارستو؛ ۲. گفتارِ سه‌ویرا سه‌بُخت، سپاسگِ قِنَّسْرین، درباره‌ی چِم‌گوییها(قیاسات) اندر Analytica Priora (گشایشیگِ نخستِ) ارستو؛ ۳. نامه‌ی سه‌ویرا به ایتا‌لاها (ܐܝܬܝܠܗܐ/ Ἀειθαλᾶς) درباره‌ی پاره‌ای ویمندهای(حدودِ) Περὶ Ἑρμηνείας (اندر پیرامونِ گزارش)؛ ۴. گفتارِ پاولِ پارسی اندر کروگیِ(صناعتِ) گویایی؛ ۵. یک درآمدِ(ایساغوجیِ) ناشناخته، گردانده‌ی آتاناسیوس از یونانی، از مانِستانِ(صومعه‌ی) مَلچوس؛ ۶. گزارشِ سرگیوسِ ریشئینا درباره‌ی ویمندِ σχῆμα (دیسه‌نما(شَکْل)).

[۳۰]. J. P. N. Land, Anecdota Syriaca, tomus quartus, Lugduni Batavorum (Leiden), 1875, 1-32 (نبشته), 30-1 (گردانش: Pauli Persae Logica. Latine reddita), 99-113 (Scholia in Pauli Persae Logicam).

[۳۱]. نک. J. Teixidore, «Les textes syriaques de logique de Paul le Perse», Semitica, 47, 1998, 117-138; Aristote en syriaque. Paul le Perse, logicien du VIe siècle, Paris, 2003 ; H. Hugonnard-Roche, La logique d’Aristote du grec au syriaque, Paris, 2004, 233-54 : «Le traité de logique de Paul le Perse: une interprétation tardo-antique de la logique aristotélicienne en syriaque».

[۳۲]. A. van Hoonacker, “Le traité du philosophe syrien Probus sur les Premiers Analytiques d’Aristote”, Journal asiatique, 1900, 70-166, 70 : «Il y a quelque temps déjà, M. P. Bedjan … nous mit entre les mains un recueil manuscrit syriaque de divers traités et écrits sur la logique. … »

[۳۳]. «4° P. 124-155: Commentaire sur le livre Περὶ Ἑρμηνείας, composé par Paul le Perse et traduit du perse en syriaque par Sévère sabokt, évêque de Kenesrine». 73

[۳۴]. Addai Scher, “Notice sur les manuscrits syriaques conservés dans la bibliothèque du couvent des Chaldéens de Notre-Dame-des-Semences” (Extrait du Journal asiatique, 1906), 24 (498): «Cod. 50.

ܟܬܒܐ ܕܐܝܣܓܘܓܐ ܘܕܐܢܠܘ̈ܛܝܩܐ ܘܕܩܛܓܘܪ̈ܝܣ

‘Livre de l’Isagogé, des Analytiques et des Catégories’

… Suivent: 1° L’éclaircissement abrégé de Περὶ Ἑρμηνείας, composé par Paul le Persan, et traduit du persan en syriaque par Sévère Sabokht, év. de Qenéšrin.

2° Une lettre du même Sabokht, adressée à Yaunan, visiteur, sur la logique d’Aristote».

درنگریستنی است که وُسته آن را به نامِ دست‌نوشتِ LIII (du cah. 24 p. 1 à la p. 15) فهرست کرده است.

Vosté, Catalogue de la bibliothèque syro-chaldéenne du couvent de Notre-Dame des Semences près d’Alqoš (Iraq) (Angelicum, V, 1928), Paris, 1929, 22-3.

[۳۵]. W. F. Macomber, “New finds of Syriac Manuscripts in the Middle East”, W. Voigt (ed.), XVII. Deutscher Orientalistentag von 21. bis 27 Juli 1968 in Würzburg Vorträge, Part II, Wiesbaden, 1969, 473-482, 476.

[۳۶]. نک. Alain Desreumaux, Répertoire des bibliothèques et des catalogues de manuscrits syriaques, Paris, 1991, 87.

[۳۷]. نک. بطرس حداد و جاک اسحق، المخطوطات السّریانیه والعربیّه فی خزانه الرهبانیه الکلدانیه فی بغداد (فهارس المخطوطات السریانیه فی العراق، الجزء الثالث/ ۱، المخطوطات السریانیه)، بغداد، ۱۹۸۸، ۸۳: ۱۷۱: ۵: شرح موجز لکتاب العباره کتبه بولس الفارسی، ونقله من الفارسیه الی السریانیه ساویرا سابوخت اسقف قنسرین. مطلع الکراس ۲۴ الی ص ۱۵ منه.

[۳۸]. H. Hugonnard-Roche, La logique d’Aristote du grec au syriaque, Paris, 2004, 255-273 : «La constitution de la logique tardo-antique et l’élaboration d’une logique matérielle en syriaque»; “Sur la lecture tardo-antique du Peri Hermeneias d’Aristote: Paul le Perse et la tradition d’Ammonius”, édition du texte syriaque, traduction française et commentaire de l’Élucidation du Peri Hermeneias de Paul le Perse, Studia graeco-arabica, 3, 2013, 37-104.

[۳۹]. نک. D. Gutas, “Paul the Persian on the Classification of the Parts of Aristotle’s Philosophy: a milestone between Alexandria and Baġdād”, Der Islam, 60/2, 1983, (231-67), 239, 244.

گوتاس نشان ‌دهد که گردانشگرِ عربی نوشته‌ی پاول نشاید مسلمان بوده باشد. Ibid., 251.

[۴۰]. Gutas, op. cit., 246.

[۴۱]. نک. Ammonius, In Cat., 1.5-6 δεύτερον τίς ἡ διαίρεσις τῶν Ἀριστοτελικῶν συγγραμμάτων. نک. نیز Ilsetraut Hadot, “La division néoplatonicienne des écrits d’Aristote”, Aristoteles: Werk und Wirkung. Kommentierung, Überlieferung, Nachleben, Bd II, De Gruyter, 1987, 249-285; Hadot, “Aristote dans l’enseignement philosophique néoplatonicien. Les préfaces des commentaires sur les Catégories”, Revue de théologie et de philosophie, 124, 1992, 407-425.

[۴۲]. BM, Add. 14658, 1-61; BNF, Syr. 354, 1-117:

ܡܟܬܒܢܘܬܐ ܕܥܒܝܕ ܠܡܪܝ ܣܪܓܝܘܣ ܐܪܟܝܛܪܘܣ ܥܠ ܢܝܫܐ ܕܡܟܬܒ̈ܢܘܬܗ ܟܠܗܝܢ ܕܐܪܝܣܛܛܠܝܣ ’نوشته‌ای برساخته‌ی خواجه سرگیوس، دُرستبد (سربزشک)، اندر فرجام‌آهنگِ همه‌ی نوشته‌های ارستو‘

سرگیوس خود نوشته است: «بر پایه‌ی سخنانِ پیشینیان (ܡܠܬܐ ܐܡܝܪܐ ܡܢ ܩܕܡܝ̈ܐ)». نیز نک.

Hugonnard-Roche, “Aux origins de l’exégèse orientale de la logique d’Aristote: Sergius de Rešʿaina († ۵۳۶), médecin et philosophe ”, Journal asiatique, 1989, 1-17.

یوسف حبّی، «سرجیس الراسعینی»، المجمع العلمی العراقی، المجلد الثانی و الثلاثون، ذوالحجه ۱۴۰۱، ۲۸۸-۲۶۵.

[۴۳]. کتاب السعاده، دارالکتب بالقاهره، حکمه ۶ م، ۲۱۷ب-۲۱۰ا؛ المسعده، کتابخانه‌ی مجلس شورای ملی، تهران، ف ۷۰۰۱، ۳۵-۱؛ کتاب ترتیب‌السعادات (کناره‌ی تهذیب‌الأخلاق)، رسائل ملا صدرا، تهران، ۱۳۱۴، ۴۶۰-۴۲۱؛ کتاب السعاده لابن مسکویه فی فلسفه الاخلاق، علی الطوبجی السیوطی، القاهره، ۱۳۳۵/ ۱۹۱۷؛ ترتیب‌السعادات و منازل‌العلوم نگاشته‌ی ابوعلی مسکویه، ابوالقاسم امامی، گنجینه‌ی بهارستان، ۱۳۷۹، ۱۲۷-۹۹.

[۴۴]. Bakhtyar Husain Siddiqi, “Al-Fārābī and Miskawaih on the Classification of Sciences”, Iqbāl, 12/ 3, 1964, 55-63; S. Pines, “Ahmad Miskawayh and Paul the Persian”, Irānšnāsī, II/ 2, Tehran, 1971, 121-29; M. Arkoun, L’humanisme arabe au IVe/ Xe siècle. Miskawayh philosophe et historien, Paris, (1970) 1982, 107-8, 226-34 ; D. Gutas, 1983.

 

بُن‌خان

پاولِ پارسی، گویاییِ ارستو، پیرایشِ دست‌نوشتهای سوریگ(سُریانی) و عربی و گردانشِ آنها به انگلیسی و پارسیگ(پهلوی) به همراهِ پانوشتهای سنجشگرانه از رَهامِ اشه، گردانش به پارسی و واژه‌نامه‌ی انگلیسی ـ پارسی ـ پارسیگ از بزرگمهرِ لقمان، خردنامگ ۱، چاپِ سوم، ویرایشِ دوم، شورآفرین، ۱۴۰۲، رویه‌های ۲۹ تا ۴۵.


گفتارِ رهامِ اشه درباره‌ی زندگی، زمانه‌ و نوشته‌های بر جای مانده از پاولِ پارسی

 پاریس: ۲۰۰۴


«گویاییِ ارستو» (ویرایشِ دوم) را از «این جای» توان خریدن.