
-
۲. ایرانینماهای فرنگی یا فرنگیسازیِ پارسی
نودساتیریان در پیِ فرنگی کردنِ پارسیاند و واژههایی سازند ایرانینما، لیک فرنگی!
آذرکیوان تخمی افشاند که تا امروز بار داده است. سخن دربارهی واژههای «دساتیری» نیست که تنها بار و بر این درختاند، سخن دربارهی تخم یا بُن است که بیرون شدن از زبانِ پارسی است.
بسیاری پس از آذرکیوان واژههایی که او برساخت به کار بردند و برخی واژهها، مانندِ تیمسار، نیز جا افتادند و بسیاری هم، چون آذرکیوان، نیازی ندیدند زبانهای ایرانی و دستورِ زبانِ پارسی درست بشناسند و دست به واژهسازی به راهِ او زدند که این جای «نودساتیریان» خوانیمشان.
برایِ آن که نموداری از واژههای نودساتیری و روشِ نودساتیریان بنمایانیم، واژههایی چند از «فرهنگِ ریشهشناختیِ اخترشناسی ـ اخترفیزیکِ» محمد حیدری ملایری را پیش افکنده و بررسی خواهیم کرد.
نودساتیریان واژههای بیگانه گیرند و رنگِ اوستایی زنند.
«زبانِ پارسیگ (پهلوی): دستورِ زبان، واژهسازی و واجشناسی» نوشتهی رَهام اشه و گردانشِ مزدا تاجبخش و بزرگمهر لقمان به پارسیِ سره است.
نویسنده خودِ زبانِ پارسیگ را پایهی کارِ خویش نهاده، بدان چونان زبانی زنده و پویا درنگریسته، سرچشمهها را باریکبینانه و سنجشگرانه بررسیده و نمونههایی بسیار از کموبیش همهی نوشتههای پارسیگ فرادستِ آموزنده گذارده است. چنین، هر کس، برپایهی این کار، خواهد توانست دستورِ پارسیگ را به نیکی آموزد؛ با واژهسازی اندر این زبان آشنا شود؛ پارسیگ را با دیگر زبانهای ایرانی سنجد؛ ۴۲۵۴ واژهی پارسیگ را ریشهشناسانه بررسد؛ و واجشناسیِ این زبان را نیز فراگیرد.
واژهی پارسیگِ ērān (ایران) به چمِ «آریاییان» است، و ērānšahr (ایرانشهر) نامِ شاهنشاهیِ ایران بود به روزگارِ ساسانیان.