
دینکردِ چهارم کوتاهترین بخشِ دینکرد است و نزدیک به پنج هزار واژه دارد. این بهر از دینکرد برگرفته از آییننامه (به پارسیگ: ایویننامگ) است که به روزگارِ شاهنشاه خسرو انوشیروان گردآوری و نوشته شده.
اگر به سرودِ مروارید درنگریم، پیش از هر چیز داستانی ساده بینیم که چه بسا پیشِ پا افتاده یابیمش. این سرود از شاهزادهای پارتی گوید که به شهری دوردست، مُدرَگ(مصر)، فرستاده شود تا مرواریدی را که کنارِ اژدهایی است بردارد و به سرزمینِ خودش بازگردد. در بومِ مُدرَگ او سرزمین یا میهنِ خویش را فراموش کند. به او نامهای فرستند. این نامه به گونهی پرندهای او را بیدار کند و به یادش آوَرَد که کیست، گوهرش چیست و برایِ چه به مُدرَگ آمده است. پس، به خود آید و مروارید را بردارد.
او هنگامی که کودکی بود، برایش جامهای دوخته بودند. در راهِ بازگشت، این جامه به پیشوازش رود. او بیند که جامهاش همزمان با خودش بزرگ شده و نیز بس نیکو و باشکوه گشته است. جامه را دربرگیرد و با آن راهیِ سرزمینش شود. برادرش که جایگاهِ بِدخشی یا دومی را دارد با خنیاگران او را پیشواز گیرد و او به خانه رود و بدان جای ماندگار شود.
فرگردِ ۱۶ جاماسپی را سزد «گفتارِ فرجامشناختی یا پیشگویانهی جاماسپ» خواندن. بدین جای جاماسپ در پاسخِ گشتاسپ به واپسین سدهی هزارهی زردشت پردازد، رویدادها را تا به پیداییِ اُشیدَر پیشگویی کند.
بندهایی چند از این فرگرد برایِ آگاهیخواستاران در زیر آمده است؛ اَزد و گزارش را اندر «جاماسپی» توان یافتن.
در این باره:
|| پیشدرآمدِ «زبانِ پارسیگ (پهلوی): دستورِ زبان، واژهسازی و واجشناسی» ||
|| پشتیبانیِ خرید ||
«زبانِ پارسیگ (پهلوی): دستورِ زبان، واژهسازی و واجشناسی» نوشتهی رَهام اشه و گردانشِ مزدا تاجبخش و بزرگمهر لقمان به پارسیِ سره است.
نویسنده خودِ زبانِ پارسیگ را پایهی کارِ خویش نهاده، بدان چونان زبانی زنده و پویا درنگریسته، سرچشمهها را باریکبینانه و سنجشگرانه بررسیده و نمونههایی بسیار از کموبیش همهی نوشتههای پارسیگ فرادستِ آموزنده گذارده است. چنین، هر کس، برپایهی این کار، خواهد توانست دستورِ پارسیگ را به نیکی آموزد؛ با واژهسازی اندر این زبان آشنا شود؛ پارسیگ را با دیگر زبانهای ایرانی سنجد؛ ۴۲۵۴ واژهی پارسیگ را ریشهشناسانه بررسد؛ و واجشناسیِ این زبان را نیز فراگیرد.
«ویرازگان»، نوشتهای نویافته به زبانِ پارسیگ، دربارهی ایورزِ مینویِ مُغی به نام «ویراز» به بهشت و دوزخ است.
ویراز در زمانِ شاه گشتاسپ بالید. پس از درگذشتِ زردشت، شاه وی را از «جهانِ زندگان» به «جهانِ مردگان» فرستاد. او درآمیختهای را که هفت خواهرش آماده کرده بودند سرکشید و دگرگون شد؛ دو ایزد، سروش و آذر، او را به چینوَد پل ره نمودند، جایی که ایزدِ داوری، رَشْن، اندیشهها و گفتارها و کردارهای مردگان را با ترازویش میسنجید، و ایشان ویراز را پیش هرمزد آوردند، و نیز به جایی ره نمودند که دوزخیان با دیو و دروج پادافراه میدیدند.
گفتنی است که «ویرازگان» دگرسان از «ارداویرازنامه» است.