«پارسی‌نویسی» پیش‌زمینه‌ی بازسازیِ آگاهیِ درهم‌شکسته‌ی ایرانشهری

پس از تازشِ تازیان و از میان رفتنِ دوگانه‌ی دین و شهریاری، زبانِ پارسی تنها نمودگاهِ ایرانی‌بودن و نگهدارنده‌ی آگاهیِ درهم‌شکسته‌ی ایرانیان گشت. این زبان، هر چند دنباله‌ی زبانِ پارسیگ (پهلوی) است، از آنجا که زبانِ پساتازشی است زبانی است تازش‌زده که لایه‌های واژگانی و دستوری‌اش در کشمکشی پیوسته با یکدیگرند. هم از این روست که پیش‌زمینه‌ی بازسازیِ آگاهیِ درهم‌شکسته‌ی ایرانشهری بازسازی و هماهنگ‌سازیِ ساختارِ دستوری و گنجینه‌ی واژگانی پارسی است.​

دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران

«دیباچه‌ای بر فلسفه‌ی تاریخِ ایران» دستِ‌کم از دو سوی درخورِ نگرش و یگانه است:

نخست، اگر «تاریخ» را گزارشِ اندیشه‌ها و گفتارها و کردارها و دستاوردهای مردمان در بسترِ زمان بدانیم، و «فلسفه‌ی تاریخ» را کوششی بخردانه در بررسی و ارزیابیِ گزارشهای تاریخی برایِ دستیابی به نگره‌هایی سنجشگرانه و همگانی از تاریخ، آن‌گاه این دیباچه را نخستین کوششِ سامانمندِ فلسفی در این زمینه در ایران خواهیم یافت؛ کوششی سنجشگرانه برایِ یافتنِ رشته‌ای تا رویدادهای پراکنده‌ی تاریخی را بهم بپیونداند و این‌سان، با یگانستنِ پدیده‌های جداجدا سامانی هماهنگ برایِ شناساییِ سراسرِ تاریخِ ایران بیافریند و تاریخ را از پایگاهِ یک «گزارشِ رویداد» به پایگاهِ یک «دانشِ سنجشگرانه» برکشد.

دوم، جهانِ امروز بیش از آنکه نیازمندِ پاسخهای درست باشد نیازمندِ پرسشهای درست است، و ارج و پایه‌ی هر فرزانه نیز نه در پاسخهایی که می‌دهد و گرههایی که می‌گشاید که در پرسشهایی است که سنجشگرانه درمی‌اندازد. نویسنده ایدر پرسشگر است و آفرینشگر، و اندر این دیباچه دَمی از پرسش و آفرینش نمی‌ایستد و توسنِ اندیشه‌اش گردن می‌فرزاد و می‌آفریند و می‌پرسد و پای بر هیچ بندی نمی‌نهد تا «آگاهی» را، که به گوهرِ خویش نیرویی شناسنده است، به «خودآگاهی» دیسیده گرداند و چنین، بنیادی نو برایِ آگاهیِ ایرانی بیافریند، «آگاهی»‌ای که ‌تواند با شناساییِ گوهرِ خویش و نیروی هست‌گرداندنِ خویش بر خویشتنِ خویش آگاه گردد و با گرداندنِ خویش از یک نیروی به‌توانش(بالقوه) به یک نیروی به‌کنش(بالفعل) به «خودآگاهی» دررسد.

«دیالکتیک» و همتای پارسی‌اش

در پارسی به جایِ دیالکتیک بیشتر «جدل» را نهاده‌اند، لیک زبانِ پارسی خود دستِ‌ِ کم دو واژه به همتاییِ جدلِ عربی دارد و نیازی به واژه‌سازی یا وام‌گیری در این باره نیست: «ﭘﯿﮑﺎر» (پارسیگ: pehikār) و «ﺳﮕﺎﻟﺶ» (پارسیگ: uskār) که هر یک در جایی درخور تواند به کار رفتن …

سخنی چند از پاولِ پارسی؛ درباره‌ی فرزانه و فرزانگی (فیلسوف و فلسفه)

* فرزانگی هَمانَندیِ ایزدی بوَد تا آنجا که مردمی بدان‌سان تواند باشد. چون [همان‌گونه که] ایزد ‌داند و ورزد، فرزانگان نیز همانندِ ایزد ‌دانند و ورزند، لیک کمتر.

* آنکو خواهد فرزانگی آموزد … راست که از توده‌ی مردم و نیرومندکسان دوری جوید و خویشتن را زِ مردمانِ پیرامونش بپاید – چه مردمان … دشمنانِ آنچه نمی‌دانند بوَند و اندر بیشترِ زمانها نیک‌خویان را خوار شمارند و کینه‌ توزند زیِ هر آنکو زِ راه و روش و خواستِ آنان دوری ‌جوید و وی را همه‌گونه رنجه دارند و آزار روا.

«گویاییِ ارستو» پاولِ پارسی

 گویاییِ ارستو از پاولِ پارسی ـ فرزانه‌(فیلسوف) و گویایی‌دانِ(منطق‌دانِ) ایرانِ باستان ـ دربردارنده‌ی این سه گفتار است که به شاه خسرو انوشیروانِ ساسانی پیشکش شده:

ـ گفتار اندر گویاییِ ارستو

ـ روشنایی‌نامه‌ای بر اندر پیرامونِ گزارشِ (Περὶ Ἑρμηνείας) ارستو

ـ پیش‌درآمدی بر فرزانگیِ ارستو (رده‌بندیِ ارستوییِ دانشها)

با گذشتِ ۱۵ سده از روزگارِ پاولِ پارسی، کنون گردانشِ پارسیِ این گفتارها برایِ نخستین‌بار در دسترسِ پارسی‌زبانان گذاشته شده است؛ باشد که اندر میانِ ایرانیان نام و یاد و کارِ این فرزانه‌ی پارسی دگربار زنده گردد.