سخنی چند از پاولِ پارسی؛ برایِ شاه خسرو انوشیروان

درود بر خسروِ پیروزبخت، شاهِ شاهان، بهترینِ مردان، پاول، پیشکارتان!

فرزانگی(فلسفه، حکمه)، که دانشِ راستینِ همه[ی چیزها] بُوَد، اندر شماست؛ و از فرزانگی‌ که اندر شماست برایتان پیشکشها ‌فرستم. این مایه‌ی شگفتی نَبُوَد که از بوستانِ فرمانروایی‌تان پیشکشهایی برایِ شما فرازبَرَند، [چونان‌که] از ایزدآفریده‌ها یزِشهایی(قربانیهایی) برایِ ایزد فرازمی‌‌آورند. پیشکشی که من فرستم از سخن است، چه فرزانگی، که بهتر از همه‌ی پیشکشهای دگر بوَد، به میانجیِ سخن رُخ نماید.

دیدگاهِ انگلس درباره‌ی زبان، دبیره و ادبِ پارسی در نامه‌اش به مارکس

از این چند هفته‌ای که خویشتن را درگیرِ نمایشهای اوشَسْتَریان(مشرقیان) کرده‌ام برایِ یادگیریِ زبانِ پارسی بهره برده‌ام. از زبانِ عربی گریزانم، از رویِ بیزاریِ ذاتی‌ام از زبانهای سامی، و از آن ‌روی که بی زمان نهادنِ بسیار، پیشرفت در آن شدنی نیست. در سنجش با آن، زبانِ پارسی بسیار آسان است.  برایِ یادگیریِ پارسی بیشینه سه هفته زمان گذاشته‌ام. دریغا وایتلینگ پارسی نمی‌داند که اگر می‌دانست زبانِ جهانیِ آرمانی‌اش را می‌یافت.