
پیوست: سخنی دربارهی دبیره
از سدهی نوزدهم برخی از نیکاندیشانِ این بوم به رنج بودند از بدبختی و تباهیِ سرزمینِ خویش، هم میخواستند بدانند چرا به این روز افتادهاند و هم چه بکنند. از این دستاند: میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی و بهرام رستم نرسیآبادی (نویسندهی «تاریخِ تباهیِ فارسیان» که هنوز در نیامده). برخی سخنانِ ایشان دربارهی این که چرا به این روز افتادهایم راستاند، و برخی پاسخهاشان که چه بکنیم درست. با همهی این، ایشان بومِ خود با فرنگستان سنجند، و بزرگترین آرزوشان همانای فرنگی گشتن است. برای این کار، جز شاگردیِ فرنگیان کردن و از ایشان دانش و بینش آموختن، چارهای دیگر نیز پیش کشند که آوردنِ دبیرهای نو است. ایدون، از همان زمان به دنبالِ دگرگون کردنِ دبیره افتادهاند.
میرزا فتحعلی در پیِ ویرایشهایی در دبیرهی پارسی برآمد. چون کارش نگرفت، اندیشهی دگرگونیِ دبیره را در سر پرواند و ۱۵ سال از زندگیاش را بر سرِ این کارِ بیفرجام نهاد، چه سادهانگارانه بر این باور بود: «دولتِ ایران آن قدرت و قوت و عظمتِ قدیمهی خود را محال است دوباره به دست آورد مگر به تربیتِ ملّت، تربیتِ ملّت به سهولت میسر نخواهد شد مگر با کسبِ سواد، کسبِ سواد برایِ عموم ناس حاصل نمیتواند بشود مگر با تغییر و اصلاحِ خطِ حاضر» (مکتوبات کمالالدوله). میرزا آقاخان هم اندر «سه مکتوب» مینالد که چرا دبیرهی ما از راست به چپ است و نه از چپ به راست! پس از ایشان این اندیشه از جوشش باز نایستاد و دانشورانی چند، چونان کسروی، هدایت و بهروز، در پیِ دگرگونیِ دبیره برآمدند.