در پارسی به جایِ دیالکتیک بیشتر «جدل» را نهادهاند، لیک زبانِ پارسی خود دستِِ کم دو واژه به همتاییِ جدلِ عربی دارد و نیازی به واژهسازی یا وامگیری در این باره نیست: «ﭘﯿﮑﺎر» (پارسیگ: pehikār) و «ﺳﮕﺎﻟﺶ» (پارسیگ: uskār) که هر یک در جایی درخور تواند به کار رفتن …
آذرکیوان تخمی افشاند که تا امروز بار داده است. سخن دربارهی واژههای «دساتیری» نیست که تنها بار و برِ این درختاند، سخن دربارهی تخم یا بُن است که بیرون شدن از دستورِ زبانِ پارسی است.
بسیاری پس از آذرکیوان واژههایی که او برساخت به کار بردند و برخی واژهها نیز، مانندِ تیمسار، جا افتادند و بسیاری نیز چون آذرکیوان نیازی ندیدند زبانهای ایرانی و دستورِ زبانِ پارسی درست بشناسند و دست به واژهسازی به راهِ او زدند. چونان «زابه» که اگر چه ساختهی آذرکیوان نیست با همهی این کیوانی است، چه از دستورِ پارسی پیروی نمیکند.
«زاب» برایِ نامِ کس و نامِ شهر و نامِ روستا و نامِ رود به کار رفته است و شاید تا ایرانیِ باستان هم بتوان آن را دنبال کرد، لیک از زاب/ زابه به جایِ صفت جز آذرکیوان و تنی چند بهره نبردهاند.
برایِ در پیش نهادن واژهای پارسی به همتاییِ صفت، چند زبانِ کهن همچون سوریگ، هلنی، ارمنی و سنسکریت میتوانند نمونهای از چگونگیِ واژهسازی در این زمینه باشند.
* فرزانگی هَمانَندیِ ایزدی بوَد تا آنجا که مردمی بدانسان تواند باشد. چون [همانگونه که] ایزد داند و ورزد، فرزانگان نیز همانندِ ایزد دانند و ورزند، لیک کمتر.
* آنکو خواهد فرزانگی آموزد … راست که از تودهی مردم و نیرومندکسان دوری جوید و خویشتن را زِ مردمانِ پیرامونش بپاید – چه مردمان … دشمنانِ آنچه نمیدانند بوَند و اندر بیشترِ زمانها نیکخویان را خوار شمارند و کینه توزند زیِ هر آنکو زِ راه و روش و خواستِ آنان دوری جوید و وی را همهگونه رنجه دارند و آزار روا.
پرهیز و پیرایهی جانْ دانش است و از دانش میزیبد. … دانش با چیزهای نزدیک و آشکار و شناختنی سروکار دارد، ولی گروش به هر چیزی که دور و نادیدنی بوَد پردازد و بهدرستی شناختپذیر نبوَد. گروش بهگمان است و دانش بیگمان. ایدون، گمان جدایی به بار نشاند و بیگمانی همداستانی آورد. پس دانش بهتر از گروش بوَد و آن گزیدن برتر از این.
جهان با خرد ساخته و راهبری شود، همچون چشمِ جان که هرچند کور بوَد، اَی(یعنی) از تواناییِ دیدنِ همهچیز بیبهره باشد، تنها از راهِ این [خردْ] روشن و روشنبین شود و بدینگونه از هزاران هزار چشمِ تن بهتر است.
گویاییِ ارستو از پاولِ پارسی ـ فرزانه(فیلسوف) و گویاییدانِ(منطقدانِ) ایرانِ باستان ـ دربردارندهی این سه گفتار است که به شاه خسرو انوشیروانِ ساسانی پیشکش شده: ... .
«جاماسپی» (یا «یادگارِ جاماسپ»، یا «جاماسپنامه») به دیروز و امروز و فردای ایران پردازد، و گذشته و کنون و آیندهی آریاییان را برنماید. جاماسپی از ... .
رویدادنامه
برایِ دریافتِ نوشتههای تازه، نشانیتان را در زیر بنویسید: